عبایی که مامان جون حنانه از کربلا برایش خریده
به تازگي عمه ی حنانه ازدواج كرده است، حنانه كه علاقه عجيبي به عمه اش دارد در ابتدا از رفتن عمه ناراحت شد اما بعد از ميهماني ها مكرر و جشنهاي بعد از ميهماني ها نه تنها از اين قضيه ناراحت نشد بلكه از اينكه يك شوهر عمه ی مهربان آمده خيلي نيز خوشحال است، در همين جشنهاي عمه بود كه فاميلهاي داماد نون و پنير را خواندن حنانه خانم كه انگاري يك ضبط صوت متحرك است سريعا اين شعر را حفظ كرد و روز بعد با خودش شعر را اينچنين خواند:
نون و پنير آورديم دخترتان را برديم غلط كرديد نون و پنير آورديد دخترمان را برديد
(اصل شعر: نون و پنير آورديم دخترتان را برديم نون و پنير ارزونيتان دختر نمي ديم بهتان )