– حنانه گفتن حانیه را خیلی دوست دارم ،بحدی که برای هر کار کوچکی می گویم: حانیه مامان آباج حنانه را صدا بزن
بعضی از کلمات ی که حانیه می گوید:
– آره: آده
– بله: بده
– بستنی: بتی
-یاسی: آسی
– حانیه به خاطر علاقه فراوانی که به پسرعمه ام طاها دارد کل پسرهای هم قد او را طاها صدا می زند
– وقتی می افتد و جایی از بدنش درد می گیرد آن قسمت را می گیرد و می گوید: درد
– تازگی هر چیز خوردنی که به حانیه می دهم یکی دیگه برای حنانه درخواست می کنه
نوبتی ام که باشه نوبت حنانه خانمه
– دوست حنانه چیپس و لواشک و آب معدنی برای خودش و حنانه خریده بود اما حنانه گفته بود : مامانم میگه آدم حرمت ماه رمضانو باید حفظ کنه و چیزی بیرون نخوره ، بهمین خاطر رفته بودن گوشه ای از مغازه و خوردنی هاشون خورده بودن، احساس شادی به خاطر اینکه حنانه به حرفهایم اهمیت تمام وجودم را فرا گرفت.