– به تازگی فهمیده ایم که حنانه خانم خاطرات خودش را در دفتر خاطراتی که عمه اش به او داده می نویسد، وقتی همسرم این ماجرا را فهمید خیلی خوشحال شد و قول داد که برای حنانه هدیه بخرد.
– امسال حنانه خانم سوالات ریاضی اش را از من می پرسد برعکس سالهای قبل که نمی پرسید و فکر می کرد من توانایی توضیح دادن را ندارم، البته فکر کنم بعداز اینکه بعضی از بچه های فامیل آمدند و برایشان ریاضی توضیح دادم، فهمید که می توانم!
– حانیه خانم در حال بازی کردن با اسباب بازی هایش بود (البته دوست ندارد در حین بازی کردن کسی به او توجه داشته باشد) که با آن صدای زیبا و دلنشینش گفت: ناز گلم ، عزیزم. من که خیلی ذوق کرده بودم شروع کردم به ابراز محبت کردن به او، که با حالتی سرشار از خجالت گفت: مامان دالم(دارم) بازی بُکنم(می کنم).
– با گریه از اتاق بیرون آمد و گفت: مامان مگه سوباسا(شخصیت اصلی کارتون فوتبالیستها) فامیل ما نیست، وای خدا در آن لحظه، اصلاً نمی توانستم جلوی خنده ای خودم را بگیرم و حانیه با همان حالت دائماً می گفت: مامان مگه فامیلمون نیست.
– به حانیه می گوییم اسم دوستت کیه؟ سرش را بالا می آورد وبا جدیت می گوید: لیحانه(ریحانه) – ریحانه دختربچه ای است که تابستان در سفر به تبریز و حدود 10 دقیقه در یک مسجد در بازار تبریز با او بازی کرد!
– به خاطر هر چیزی که برایش بخریم و یا اینکه وسیله منزلی که خیلی از آن خوشش بیاید چندین بار تشکر می کند. اونم چه تشکری،با صدای نازکش می گوید: بابا ممنونم از اینکه اینو برام خلیدی(خریدی).
– اَمبَلی(امیر علی) تقریباً همگی مان امیر علی را با لهجه حانیه صدا می زنیم حتی بابا و مامان خود امیر علی.
– همسرم در حال صحبت کردن با حانیه بود، و به او می گفت که جملات محبت آمیزی که او می گوید حانیه نیز تکرار کند، در یک لحظه همسرم گفت: حانیه بگو بابای خوشگلم، حانیه با آن صدای ملیح اش گفت: بابا پِسَلا که خوشِل نیستند دُترا خوشلن(بابا پسرا که خوشگل نیستند دخترا خوشگلند)
کلمات زیر بعضی از کلمات حانیه خانم است:
– نکرتی(نترکی)
– بکرتی(بترکی)
– لُهام(رُهام)
– صدرا(صَدا)
اولین لباس میهمانی شبیه هم حنانه و حانیه