۱. خداوند به موسي گفت از دو موقعيت خنده م مي گيره:وقتي که من بخوام کاري انجام بشه و تلاش بيهوده ي ديگران رو مي بينم تا جلو انجام کار رو بگيرند و وقتي من نخوام کاري انجام بشه و جماعتي رو مي بينم که براي انجام اون به آب و آتش مي زنند.
۲. من گاهي از شدت وضوح خداوند در كودكان، پرازهراس مي شوم و دل ام شروع مي كند به تپيدن . دل ام آن قدر بلند بلند مي تپد كه بهت زده مي دوم تا از لاي انگشتان كودكان خداوند را برگيرم.
هر دو نوشته برگرفته از کتاب روي ماه خداوند را ببوس(نويسنده: مصطفي مستور)