مریمی آنقدر دخترعمه اش نورا را دوست دارد که وقتی نورا گریه می کند، مریم نیز یا به گریه می افتد یا اینکه به شدت برایش نگران می شود و سر و صدا می کند.
خانم جان به هر چیزی که گرد است توپ می گوید، یک شب که همسرم همراه مریم به مغازه میوه فروشی رفته بود گفت :مریم با دیدن کلم با صدای بلند گفته ” توپ!” و از او خواسته تا کلم را به دستش بدهد.
مریم حنا و حانیه را با “آبا” صدا می زند و منظورش آباج است.