– «مامان من از مرگ می ترسم نذار من بمیرم» آنقدر زن بیچاره این جمله را با اشک وناله بیان می کرد که نه تنها افرادی که از کنارش رد می شدند بلکه کادر بیمارستان را نیز به گریه انداخته بود.
به رنگ حنایی – 4
بدون دیدگاه
بدون دیدگاه
– «مامان من از مرگ می ترسم نذار من بمیرم» آنقدر زن بیچاره این جمله را با اشک وناله بیان می کرد که نه تنها افرادی که از کنارش رد می شدند بلکه کادر بیمارستان را نیز به گریه انداخته بود.