– دو روز است که حانیه خانم بدون کمک روی شکم می ایست .
– حانیه خانم وقتی دوست دارد کسی با او حرف بزند با صداهایی که از خودش در می آورد طرف را وادار به حرف زدن با او می کند
– مدتی است که از افراد ناشناس می ترسد و بشدت گریه می کند، ولی برای افراد آشنا آنقدر قشنگ می خندد که معمولا افراد را به وجد می آورد.
– امروز حنانه حواسش نبود لبش به سر حانیه برخورد کرد ، در یک لحظه دیدم هر دو گریه کردن حالا حانیه گریه اش سریع تمام شد اما کی جلوی عذاب وجدان حنانه را بگیرد.