سمیه موسی نژاد

روزهای حنایی(مریم بانو)- 165

بدون دیدگاه

  • یک شب که حنانه خواب بود با صدای آرام انگشت اشاره ام را جلوی دهنم گرفتم و به مریم گفتم هیس، حنانه خوابه. از آن روز به بعد هر کسی را در حال خواب ببیند دستش را جلوی دهانش می گیرد و با صدای آرام می گوید هیش، آبه
  • از بس در مقابل چشمان مریم برای نورا آغو کرده ایم که مریم او را با نام اخو صدا می زند و تا ما می گوییم نورا او می گوید اخو
  • با آنکه مریم حالا فقط 15 ماه سن دارد اما به راحتی می تواند از پله بالا و پایین بورد و خلاصه اینکه خیلی لوس تر از حنانه و حانیه است به حدی که بعد از بازگشت همسرم از سفر اربعین خودش را برایش لوس می کرد.



دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *


9 × eight =