امشب که چشمانم به پوست تو افتاد از خجالت آب شد، دوست داشت در آن لحظه نابینا بود و گذر زمان را در پوست تو نمی دید، بیشتر از بی حیایی خودش شرم دارد، از خستگی هایت شرم دارد ،از تو ای مادر شرم دارم.
مادر
بدون دیدگاه
بدون دیدگاه
امشب که چشمانم به پوست تو افتاد از خجالت آب شد، دوست داشت در آن لحظه نابینا بود و گذر زمان را در پوست تو نمی دید، بیشتر از بی حیایی خودش شرم دارد، از خستگی هایت شرم دارد ،از تو ای مادر شرم دارم.