سمیه موسی نژاد

مشهد عاشورايي

بدون دیدگاه

امسال تابستان تصمیم گرفتیم عاشورا و تاسوعا در مشهد باشیم و البته از میان افرادی که دعوت کردیم با ماشین همراهمان بیایند فقط برادر کوچکم همراهمان شد. مریم برای اولین بار به مشهد می آمد.در این سفر بود که مریم به خاطر بزرگ بودن محیط حرم آقا رضا جان تونست راه بره و کلا وقتی اومدیم به شهرمان بازگشتیم بعضی از اقوام از راه رفتن مریمی تعجب می کردند.هر چند در این سفر بود که خبر فوت عموی من که دایی همسرمم نیز میشه را بهمون دادند ولی یکی از خاطرت انگیز ترین سفرها شد به حدی که بچه ها گفتند تا می تونیم عاشورا و تاسوعا بیاییم مشهد.در این سفر بود که بچه ها برای اولین بار تجربه ایستادن در صف نذری رو داشتن خدایشم خیلی صبوری می کردند.(ممنونم آقا جان)در این سفر بعد از اذان مغرب و خواندن نماز در محل اسکان به صف نذری سر کوچه ی محل اسکانمان که هر شب می دادند می رفتیم بعد از خوردن غذا به راه می افتادیم به سمت حرم در مسیر چای نذری می خوردیم و همگی باهم به زیر زمین حرم می رفتیم چون برای بچه های هم سن و سال حانیه برنامه داشتند من و حنانه مراقب حانیه و مریم بودیم و همسرم و برادرم به زیارت می رفتند به طور معمول مریم شیر می خورد و حدود نیم ساعتی می خوابید و من راحت می توانستم دعاهایم را بخوانم خدایش خیلی سفر با حالی بود(ممنونم آقا جان)



دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *


+ six = 9